آمریکا با شعار لیبرالیسم به دنبال امپراتوری و امپریالیسم است
مدیر مجموعه لانه جاسوسی و موزه استکبارستیزی پیرامون مبانی فکری و حقوقی غرب و روند شکلگیری حقوق بشر در غرب اظهار داشت: در خصوص اندیشه حقوق بشر غربی میباید به طور هرمنوتیک با اندیشه سیاسی غرب ارتباط بگیریم و ببینیم اندیشه غرب از کجا نشأت گرفته، چه مسیری را طی نموده و نهایتاً به کجا رسیده است.
به گزارش روابط عمومی سازمان بسیج دانشجویی، غربیها به لحاظ سیر تاریخی سه دوره را پشت سر گذاشتهاند که شامل دوره کلاسیک، قرون وسطی، و رنسانس میگردد. در دوره کلاسیک دولتهای کوچکی در یونان وجود دارند، در این دوره شاهد چند خدایی در یونان و رم باستان هستیم؛ بدین ترتیب در آن زمان و مکان آزادی عاری از معناست و بشر و حقوق بشر هم آنچنان رنگی ندارند.
دوره بعد یعنی قرون وسطی، دوره تاریکی غرب است. ظاهراً اعتقاد آن دوره تک خدایی میباشد ولی باز هم ساحت خدا محوری و انسان رنگی ندارند و نهایتاً حقوق بشر هم معنایی نمییابد. دوره سوم یعنی رنسانس با سه محور آزادی، عقل و مدارا باعث شکلگیری لیبرالیسم غربی میگردد. در این دوره منظور از آزادی، آزادی انسان است؛ پس اومانیسم یا انسان محوری را در این دوره شاهد هستیم. برای نگهداری این آزادی میباید با عقل و خرد جمعی قوانینی وضع گردد تا بتوانند این آزادی را مهار کنند. در این رابطه آیزایا برلین آزادی مثبت و منفی را مطرح میکند بدین معنی که قانون باید برای آزادیهای منفی چهارچوبها و مجازاتهایی بگذارد تا بتواند آزادیهای مثبت را حفظ کند. در نتیجه آزادی، روح اندیشه حاکم بر غرب یا لیبرالیسم است. آزادیها در واقع همان حقوق انسانها هستند؛ حقوقی که عقل و خرد جمعی برای آنها تدوین میکنند. آمریکا در حوزه نظر معتقد به لیبرالیسم ولی در عمل امپریالیسم است.
وی در ادامه در رابطه با این که آیا غرب در چهارچوب لیبرالیسم عمل میکند یا نه، افزود: از نظریه تا عمل تفاوتهای بسیاری وجود دارد. در واقع غربیها در عمل به اندیشه مرکانتیلیسم روی آوردهاند. این دولتها برای ابرقدرت بودن، نیازمند مواد اولیهای همچون نفت، زغال سنگ، الماس و… بودند پس با چپاول مواد اولیه دیگر کشورها، سرمایه و اقتصاد لازم را به چنگ آورده و نهایتا قدرت را به دست میآورند. علیزاده پیرامون افول لیبرالیسم گفت: در واقع ابرقدرتهای غربی همچون آمریکا و انگلیس در عمل نتوانستهاند قاعده لیبرالیسم را در مسیر ابرقدرت شدن خود پیاده کنند چرا که به طور کلی لیبرالیسم با امپریالیسم تجمیع پذیر نیست. آن ها با شعار لیبرالیسم، متمسکی برای ورود و تجاوز خود به دیگر کشورها می یابند و نتیجه آن میشود: بمب اتم، جنگ کره، ویتنام، عراق، افغانستان و… که همه اینها نشان دهنده تضاد موجود در نظریه است و البته خودشان هم این مورد را پذیرفته و به سمت نئولیبرالیسم رفته تا حفره های موجود را پر کنند.
این دانش آموخته رشته اندیشه سیاسی غرب و اسلام افزود: تمدن نوین اسلامی که مقام معظم رهبری نیز بر آن تاکید دارند، تئوری چهارم و جایگزین ما برای لیبرالیسم است. وی در این باره می گوید: نظریات مطرح شده در غرب در واقع پروژههای سیاسی هستند که توسط افرادی در جهت رسیدن به اهداف و منافع گروهی خاص تدوین گشتهاند که در نهایت به دهکده جهانی یا نظم نوین جهانی میرسند. اما تمدن نوین اسلامی، یک پروسه تاریخی است؛ این پروسه تاریخی شامل ۵ مرحله است: انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، امت اسلامی و نهایتاً تمدن نوین اسلامی. در این پنج مرحله ما نمیخواهیم موضوع را هدایت کرده و اجباراً بدین سمت پیش ببریم بلکه این پروسهای است تاریخی و حتمی که در سطح جهان شکل میگیرد.
هگل در جمله ای میگوید: عقل در سیر تاریخ یک حرکت سینوسی دارد و نهایتاً در دولت آخر یعنی دولت عقل نهایی به نتیجه میرسد. در همین راستا ادیان ابراهیمی نیز دولت آخر را دولت منجی میدانند. در واقع تمدن نوین اسلامی نیز همین است؛ تصویری از آینده جهان به انسان میدهد و معتقد است که دولت عقل نهایی و یا دولت منجی در آینده شکل میگیرد و دیگران را به سوی این آینده با خود همراه میکند. در واقع مدل حکومتی تمدن نوین اسلامی، مدل وحدت در کثرت است یعنی فرهنگهای متعدد و متفاوت می توانند در قالب یک چتری دور هم جمع گردند تا جایی که محور مقاومت شکل میگیرد. علیزاده پیرامون تفاوت تمدن نوین اسلامی با لیبرالیسم بیان کرد: ما در محور مقاومت مرکانتیلیسم نبوده و به دنبال چپاول دولتهای دیگر نیستیم؛ بلکه به دعوت خودشان و برای کمک به آنها میرویم.
علیزاده افزود: در واقع منظور از تمدن نوین اسلامی دمیدن یک روح به تمدن مرده غربی است. دمیدن روح به تکنولوژی غربی… توصیه ما به اندیشمندان غربی در تمدن نوین اسلامی بازگشت به انسانیت انسان است. چرا که آنها در مسیر مدرنیته تنها به دنبال رفاه انسان رفتند و از سعادت غافل شدند و این در حالیست که اگر روح را از جامعه نمیگرفتند و به جامعه خدا محور توجه میکردند انسان همزمان با سعادت به رفاه و آرامش نیز دست می یافت.
وی در پایان با گرامیداشت یاد و خاطره شهید سلیمانی ادامه داد: شهید سلیمانی کسی بود که تمدن نوین اسلامی را به درستی شناخت و در این مسیر کار ویژه خود که همان محور مقاومت بود را به خوبی تشخیص داد و به زیبایی پیاده کرد و مکتبش را ماندگار ساخت. امروز او را نه ما ایرانیان، بلکه جهانیان قبول دارند. تمدن نوین اسلامی، تمدنی جهانی است وقتی در مسیر این تمدن کار ویژهخاص خود را یافت کنید همچون ستارهای در این تصویر ماندگار میشوید.
افزودن دیدگاه جدید